ترانه مادری" نه مثل "نرگس" برای مخاطب عام جذاب است نه میتواند مخاطب خاص را جذب کند. مجموعه از یکسو به قصه جدایی دو برادر و درگیریهایی میپردازد که دو قطب خیر و شر بر سر این دو برادر دارند و از سویی به سمت کاراکترهای نچسب و خشک مثل سمیرا میرود که قصه را از فضای اصلی دور میکند. نو.یسنده هم نمیتواند بین دو وجه قصه پل بزند.
پیوند دوباره دو برادر که سالها از هم دور بودهاند به اندازه کافی مصالح برای ساخت یک ملودرام احساساتی فراهم کرده، اما قصههای فرعی مجموعه تنها زمان قصه را بالا برده و ارتباط زیادی با خط اصلی قصه ندارد. ماجرای دختر فراری و درگیر شدن مادر در این ماجرا، عشق یکی از شخصیتها به دختری از طبقه دیگر و... قصه دو برادر را غنیتر نمیکند.
سکانسهای احساساتی گفتگوی فرخ (دانیال حکیمی) با فرخنده (فاطمه گودرزی) درباره مرگ مادر و سخنرانیهای سمیرا (مینا لاکانی) درباره برادرها فضای "ترانه مادری" را شعاری و ریتم را کند کرده و این هم یکی از آفتهای چنین مجموعههایی است که برای پر کردن آنتن باید زمان بالا برود و به همین دلیل ریتم کند است و هر ماجرا چند بار به طرق مختلف تکرار میشود.
"ترانه مادری" برای اشاره به ماجرای عشق پویا به نغمه آن هم در قالب تلویزیون به شخصیتهایی مثبت مثل مهندس طاهری میپردازد تا بتواند عشق را نمایش دهد. فضای مجموعه با این شخصیتهای تکبعدی به شدت شعاری میشود. این مجموعه میتواند ساعتی از شب را برای مخاطب تلویزیونی پر کند، اما نمیتواند مخاطب سختگیر را راضی نگه دارد.
درست مثل مجموعه تلویزیونی "نرگس" که پس از موجی که ایجاد کرد به سرعت فراموش شد. یکی از مهمترین خاصیتهای مجموعههای روتین همین است؛ آنها با ماندگاری میانه ندارند.